بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

دو نفر با هم صحبت میکردند؛ دو نفری که خیلی با هم فرق داشتند؛ یکی خدا بود و یکی بنده. ابلیس فضول هم لال شده بود.

بنده خدا می خواست به خدا چیزی بگوید، بلد نبود! خدا خودش یادش داد. گفت: در مورد همون کسی بگو که همه ستایش ها مخصوص اوست.دو سه کلمه که گفت، ابلیس گفت: «چقدر از هم دورید، پیش هم نشسته ­اید ولی درباره «او» می­گویید». بنده خدا بغضش ترکید.

آخر می­ دانست اگر به خدا بگوید «تو» یعنی داره به روی خدا نگاه میکنه. اما بلد نبود به خدا بگوید «تو». خدا گفت: من رحمانم؛ رحیمم، یادت میدم چه جوری به من بگی «تو». این شد که «ایاک نعبد و ایاک نستعین »را یادش داد.

بنده که یاد گرفت چه جوری میشه به روی خدا نگاه کرد، هدایت شد به صراط مستقیم. صراط کسانی که بهش می­ گویند: «خدا چقدر نزدیک است» و نه کسانی که می گویند: «خدا نزدیک نیست» و نه کسانی که از خدا دورند. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بوستان رایانه Murray سفیداب پنبه روی حلما فقط اهنگ مزون عروس شب زبان وادبیات فارسی را پاس بداریم مرکز شنوایی و سمعک در کرج مهرگان سمعک نیز باران تُ ...